■فراز زیر گُزیده‌ای است از سخنانِ *”آرنولد شوارزینگر”، بیزنس‌من، سیاست‌مدار، برنده‌ی دو جایزه‌ی بدنسازی، از معروف‌ترین‌های دنیای فیلم‌سازی و برنده‌ی یک جایزه‌ی گلدن گلوپ، که قوانینی را برای موفقیت، معرفی می‌کند.* نکته‌ی قابل ذکر این‌که این فراز از یک ویدیو کلیپ به‌صورت نوشتاری پیاده شده است.

داشتن یک آرزو

□من اینجام تا درباره‌ی موفقیت صحبت کنم: *اولین قانون موفقیت*، داشتن یک آرزوست. اگه نتونید تصور کنید کجا دارید میرید، اگه هدفی نداشته باشید که به‌ سمتش حرکت کنید، سرگردان می‌شید. به‌ هیچ‌ کجا نمی‌رسید. من خیلی خوش‌شانس بودم که هدفم را پیدا کردم. می‌دونستم کجا دارم می‌رم.

●مردم وقتی منو توی دورانی که مدام، وزنه می‌زدم می‌دیدند، ازَم می‌پرسیدند: “تو چرا همش داری این‌قدر سخت تمرین می‌کنی؟” و من هم همیشه می‌گفتم: “چون دارم به سمت هدفم می‌روم!” این‌طوری بود که وقتی ۲۰ سال داشتم به لندن رفتم. و جوان‌ترین فردی بودم که برنده مسابقات قوی‌ترین مردان جهان شدم. و این، به‌خاطر این بود که یک هدف داشتم.

○صرفنظر از این‌که چه کاری انجام می‌دهید، باید هدفی داشته باشید.

*باید یک هدف داشته باشید.*

■ *قانون دوم، به‌کسانی که میگن امکان نداره ، گوش‌ندهید

در هر کاری که تا به‌حال انجام دادم، کسانی بوده‌اند که می‌گفتند:*این، غیرممکنه، انجام شدنی نیست

□یادم میاد همین اتفاق، وقتی افتاد که وارد سینما شدم! تصورش را بکنید: من فردی بدن‌ساز بودم که ۱۱۳ کیلو وزنم بود، شش بار قهرمان مسابقات مستر المپیا شده بودم، پنج‌بار قهرمان قوی‌ترین مردان جهان شده بودم، توی سطوح ملی و جهانی قهرمان بودم، سیزده مقام قهرمانی دنیا را داشتم. *حالا، گفتم می‌خوام وارد سینما بشم!* و شخصیت اولِ مرد را در فیلم‌ها بازی کنم. و همه به‌ من می‌گفتند:*این غیرممکنه!* ببین چقدر هیکلت بزرگه، ۱۱۳ کیلو هستی!

●و بعد گفتند: لهجه‌ت! حتی اگه وزن کم کنی و یک بدن نرمال داشته باشی، با شنیدن لهجه‌ت، موهای تنِ مردم سیخ‌ میشه! می‌گفتند هیچ‌مردِ با لهجه‌ای نتونسته نقش اولِ مرد را توی هالیوود بازی کنه!

○تصورش را بکنید! از این استودیو به اون استودیو، از این آژانس به اون آژانس، از این مدیر تولید به اون مدیر تولید و همه یک چیز می‌گفتند! *اما* من ناامید نشدم! چون *هنوز یک‌ هدف‌ داشتم!

■هر وقت کسی به‌من می‌گفت *انجام شدنی نیست*، من می‌شنیدم: انجام شدنیه! و هر وقت می‌گفتند غیرممکنه، من می‌شنیدم: ممکنه!

□بعدش توی فیلم “خیابان‌های سان‌فرانسیسکو”* بازی کردم! و بعدش *”گرسنه بمان”* و *”تپش آهن”* و *”شرور”*. و ناگهان بِهِم پیشنهادِ بازی در *”کونان شرور”* شد! بعد از این که توی “کونان شرور” بازی کردم، کارگردان توی نشستِ خبری با رسانه‌ها گفت:*”اگه آرنولد را نداشتیم، مجبور بودیم یکی بسازیم!”*

●همین اتفاق در مورد فیلم *”ترمیناتور”* افتاد! بعد از این‌که فیلمبرداری ترمیناتور تمام شد، *جیمز کامرون* به خبرنگارا گفت: “اگه آرنولد لهجه نداشت و مثل ربات حرف نمی‌زد، بنظرم فیلم، موفق نمی‌شد!”

○پس، *به این موضوع فکر کنید!* همون بدن و لهجه که به‌نظرشون بد بود، کمک کرد به موفقیت فیلم‌ها!

تعداد‌ آدم‌هایی که می‌گویند *نه و امکان نداره* زیادند. اما وقتی خودتون به توانایی‌هاتون شک می‌کنید، *خیلی‌خطرناکه! چون اون‌وقته که شروع می‌کنید به فکرکردن به *یک‌هدف دوم!* و وقت و زمانی که باید صرف هدف اصلی‌تون می‌شد، الآن صرف هدف دوم میشه.

■ما وقتی احساس امنیت نداریم، عملکرد بهتری داریم. چون هدف دوم به‌ما احساس امنیت میده و فکر می‌کنیم “اگه در رسیدن به هدف اصلی موفق نشم و زمین بخورم، اونوقت بلند میشم و روی هدف دیگه‌ای تمرکز می‌کنم، که از من محافظت می‌کند.” من هیچ‌وقت هدف دوم نداشتم. من به‌خودم تعهد داده بودم که وارد سینما می‌‌شوم و نقش اول مردِ فیلم‌ها را بازی می‌کنم و هر کاری لازم باشه در این راه انجام می‌دم.

□ *همیشه تلاش و پشت‌کار شماست که مهمه.* یکی از دلایلی که مردم دوست دارند هدف دوم داشته باشند، اینه که از *شکست‌خوردن* می‌ترسند! بگذارید بهِتون بگم که *از شکست‌خوردن نباید بترسید* چون شکست‌خوردن هیچ ایرادی نداره! همه‌ی ما شکست می‌خوریم. ایرادی نداره. مشکل وقتیه که *بعد از زمین‌خوردن، روی زمین بمونید!* هرکس که زمین بمونه، *یک بازنده‌ست.*

●”برنده‌ها شکست‌ می‌خورند و بعد بلند می‌شوند، زمین می‌خورند و بلند می‌شوند، زمین می‌خورند و بلند می‌شوند. *همیشه بلند می‌شوند.* اون‌ها برنده هستند. اون‌ها برنده هستند.